بازسازی, داستان طوری, طراحی دکوراسیون داخلی, طراحی فضای بیرونی, منزل

بازسازی حیاط خلوت؛ یک فضای بدون استفاده

بازسازی فضای بدون استفاده در خانه بازسازی حیاط خلوت

بازسازی حیاط خلوت برای پیمان حکم یک هدیه بازنشستگی را داشت. بعد از اینکه تمام زندگی اش را صرف کار و تلاش برای یک زندگی عالی و رفاه فرزندانش کرده بود حالا لیاقت داشت که پنجشنبه ها دوستانش را برای یک مهمانی باربیکیو به حیاط خلوت خانه اش دعوت کند.

پیمان در دهه پنجم زندگی‌اش بود. یک دختر بیست و پنج ساله به نام «مونا» و یک پسر شانزده ساله به نام «علیرضا» داشت. پیمان بعد از فوت همسرش، به تنهایی هر دو فرزندش را بزرگ کرده بود. آنها در خانه ای بزرگ و ویلایی که از مادربزرگشان به ارث رسیده بود زندگی آرامی داشتند. در بافت قدیمی شیراز خانه ها معمولا حیاطی در جلوی خانه با دربی رو به کوچه دارند و این حیاط از طریق یک ایوان کوچک به درب اصلی و اتاق ها میرسد؛ همچنین در انتهای ساختمان درب کوچکی وجود دارد که به حیاط پشتی خانه منتهی میشود. با وجود اینکه پیمان پیش از فوت همسرش هزینه زیادی برای بازسازی خانه قدیمی کرده بود اما حیاط پشتی آن ها مانند تمام همسایه ها هنوز هم حکم انباری شلوغ و فضای بلااستفاده ای را داشت که هیچکدام از بچه ها حاضر نبودند حتی برای آوردن وسیله ای به آن جا پا بگذارند. اما با بازنشسته شدن پدر، قرار بود برای حیاط خلوت هم سرنوشت جدیدی رقم بخورد.

مونا که د دانشگاه تهران مشغول تحصیلات ارشد بود، حالا برای جشن بازنشستگی پدر باید خود را به شیراز میرساند. در راه تمام فکرش این بود که چه هدیه ای پدرش را خوشحال خواهد کرد. بعد از اینکه اتوبوس از تهران خارج شد مونا با برادرش علیرضا تماس گرفت و از او خواست که درباره هدیه بازنشستگی پدر با یکدیگر همفکری کنند. بر خلاف تصور مونا، برادرش فکر بکری در سر داشت. بازسازی حیاط خلوت و از بین بردن دغدغه پدر درباره این فضای بدون استفاده در خانه، بهترین ایده ممکن بود! اما مونا با تبحر نسبی ای که در دانشگاه کسب کرده بود باید سریعا برای طراحی سه بعدی فضای حیاط خلوت دست به کار میشد و زمانی برای تلف کردن نداشت. پس در همان لحظه از علیرضا خواست بدون اینکه پدر متوجه شود از زوایای مختلف حیاط خلوت عکس بگیرد و سریعا برای مونا ارسال کند. علیرضا با شنیدن این درخواست اصلا خوشحال نشد! او اصلا دوست نداشت به آن حیاط ترسناک و شلوغ پا بگذارد اما با هر دشواری که بود خود را راضی کرد و به این فضای باز غیردوست داشتنی پشت خانه، یعنی حیاط خلوت رفت و عکس ها را بلافاصله برای خواهرش فرستاد؛ مونا کار طراحی سه بعدی حیاط خلوت را از همان لحظه و روی صندلی های اتوبوس آغاز کرد.

 

حیاط خلوت از نو طراحی می‌شود!

در طول طراحی، مونا به این نتیجه رسید که فضای حیاط خلوت خانه واقعا فضای خوبی بود و فکر کرد که نه تنها در تمام این سال ها اصلا توجهی به این مکان بی نظیر نداشتند، بلکه آن را به کل از یاد برده بودند! مونا برای تعیین اولویت های طراحی خود به دورهمی های آخر هفته برای پدر در کنار دوستانش فکر کرد. به همین دلیل در نقشه بازسازی حیاط خلوت به عنوان هدیه بازنشستگی پیمان، آیتم هایی را که فکر میکرد در یک میهمانی باربیکیو به کار خواهد آمد را گنجاند. میدانست که پیمان به عنوان یک پدر ذهن بازی دارد و بر اساس بازسازی خانه که تماما مدرن شده بود، تلاش کرد تا فضای حیاط خلوت را نیز به شکلی مدرن و صنعتی، اما گرم و دوست داشتنی طراحی کند.

وقی اتوبوس به شیراز رسید، مونا در کمال ناباوری دو طراحی کامل را به اتمام رسانده بود. اما هنوز هم چیزهایی در سر داشت…

بعد از دیدن پدر و برادرش و استراحتی کوتاه، دوباره به سراغ لپتاپ رفت تا بقیه ایده های توی سرش را برروی نقشه بازسازی حیاط خلوت پیاده کند؛ اما اینبار یک دستیار هم داشت که در تک تک نقاط طراحی نظری متخصصانه داشت! با وجود اینکه مونا هیچ دلش نمیخواست کسی در کارش دخالت کند اما چون این یک هدیه مشترک برای پدر بود، چاره ای جز پذیرفتن دخالت های برادر کوچکش نداشت. با تمام اختلافات و کشمکش ها، این خواهر برادر تا پایان شب پنج طرح کامل از حیاط خلوت خانه داشتند که همگی چند آیتم مشترک را در خود جای داده بودند؛ فضای حیاط خلوت را این دو با دیوارهای سبز و پوشش های بلند از گیاهان از فضای خیابان جدا کرده و به همین ترتیب گرما و صمیمیت را به دیوارها زشت و بی روح حیاط خلوت بخشیده بودند. یک فضای کامل برای آشپزی و باربیکیو به همراه یک صفحه گریل و هود مخصوص نیز در تمام طراحی ها دیده میشد. مونا تلاش کرده بود تا کشو ها و کابینت هایی نیز در فضای خالی زیر کانترها درنظر بگیرد تا وسایلی که در حال حاضر حیاط خلوت را به انباری تبدیل کرده بودند تا قدری در این قسمت ها جای بگیرند. چندین نوع شقف و پوشش برای قسمت آشپزی در طراحی ها به چشم میخورد. مونا همچنین فضای نشیمن را با کانترها و جزیره های جداگانه یا میز و صندلی های ناهار خوری در طراحی سه بعدی فضای حیاط خلوت درنظر گرفته بود. بین خواهر برادر درباره متریال اصلی در بازسازی اختلاف وجود داشت؛ پس نصف طراحی ها با چوب و نضف دیگر با سنگ کامل شده بود. نورپردازی های ظریفی نیز تمام طراحی را دگرگون کرده بود. علیرضا آنچنان شیفته این کار شده بود که در همین دو روز تصمیم گرفته بود که مانند خواهرش در دانشگاه معماری بخواند و البته طبق گفته خودش، معمار بهتری نسبت به خواهرش باشد! پس حالا وقت آن بود تا هردوی آن ها به خواب شیرین بروند و منتظر فردا، جشن بازنشستگی و تصمیم نهایی پدر بمانند.

 

طراحی‌های سه‌بعدی مونا برای بازسازی حیاط خلوت

بالاخره فردا از راه رسید و درحالی که خواهر برادر همچنان درحال اصلاح و ایجاد تغییرات ریز و جزئی در طراحی ها بودند؛ پیمان از آخرین روز کاری خود به خانه برگشت. بچه ها کیک و بادکنک آماده کرده بودند و برای شام پیتزا سفارش دادند و تمام شب را به گفت و گو درباره آینده مشغول شدند. بعد از شام وقت هدیه پدر بود؛ چشمان مونا و علیرضا از شادی برق میزد اما مطمئن نبودند که واکنش پدر به طرح ها چیست و کدام طراحی مورد پسندش خواهد بود. طرح ها بر روی کغذ چاپ شده بودند و روبروی پدر ردیف شدند:

بازسازی حیاط خلوت

بازسازی حیاط خلوت

بازسازی حیاط خلوت

بازسازی حیاط خلوت

بازسازی حیاط خلوت

بازسازی حیاط خلوت

بازسازی حیاط خلوت

بازسازی حیاط خلوت؛ فضای بدون استفاده در خانه

 

پیمان با دیدن این هدیه متفاوت برق از سرش پرید! باورنمیکرد که مونا و علیرضا چنین کار خلاقانه ای کرده اند و به آن ها گفت که چقدر در فکر بازسازی حیاط خلوت بعد از بازنشستگی بوده است و حسابی از آن ها تشکر کرد. پیمان از تمام طرح ها خوشش آمده بود اما بالاخره تصمیمش را گرفت و یکی از آن ها را انتخاب کرد. حالا وقت آن بود که یک تیم اجرایی به جان حیاط پشتی بیوفتند و بازسازی حیاط خلوت آغاز شود!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *